«مذاکره با آمریکا؛ وقتی تجربه، جای خودش را به اصرار میدهد»

از سال ۱۳۶۸ تا حالا، یک جمله هست که خلاصهی همهی مواضع رهبری دربارهی آمریکا رو میگه:
«مذاکره با آمریکا نه عاقلانه است، نه هوشمندانه، نه شرافتمندانه. دلیل؟ تجربه.»
این جمله، فقط شعار نیست. یک خط از یک کتاب قطوره. کتابی پر از تکرار.
اما با وجود این وضوح، هر چند سال یک بار مذاکرات دوباره شروع میشه.
و سوال تکراریتر از خود مذاکره:
چرا مذاکره؟
پاسخش توی یه کلمهست: اصرار.
اصرار دولتهایی که معتقدند راهحل مشکلات کشور تو واشنگتن پیدا میشه، نه در تهران.
سال ۱۳۹۲ دولت روحانی با پرچم «تعامل با جهان» اومد و اصرار کرد مذاکره کنه.
رهبری گفتند: «من خوشبین نیستم. اما مخالفتی نمیکنم. چون شما اصرار دارید.»
نتیجه؟ شد برجام. تجربهای که حالا خودش شده سند عدم اعتماد.
بعدها، در دیدار دانشجویی، رهبری جمله ای گفت که حسابی سر و صدا کرد
در موضوع مذاکرات، بنده اشتباه کردم. به اصرار آقایان اجازه دادم. که البته از خطوط قرمز هم عبور کردند.
پس مشکل از کجاست که بعضیها هنوز فکر میکنن آمریکا قابل اعتماده و بعضیها هنوز به تجربه نرسیدن ؟ پاسخ احتمالا اینه : چون تجربهی دیگران رو تجربهی خودشون نمیدونن.
حالا رسیدیم به دولت جدید. دولت مسعود پزشکیان.
رئیسجمهوری که در صحن مجلس، خطاب به نمایندگان گفت:
من معتقد بودم باید با آمریکا گفتگو کرد. ولی وقتی مقام معظم رهبری گفتند نه، گفتیم گفتگو نمیکنیم.
اما این یعنی چی؟
یعنی من هنوز هم معتقدم باید مذاکره کرد، ولی چون شما نگفتید، فعلاً نگه میدارم.
اینجور جملهها شبیه پایان چانهزنی نیست؛ شبیه شروعشه.
و دوباره همون دور باطل:
اگر رهبری مخالفت کنه، میگن دیکتاتوریه.
اگر اجازه بده، میگن چرا جلوی ضرر رو نگرفتید.
اما فراموش نکنیم که مردم به شخص رأی نمیدن، به تفکر رأی میدن.
دولتهایی مثل دولت روحانی، خاتمی، و حالا پزشکیان، دنبال راهحل در خارج از مرزها هستن.
و وقتی مردم به این تفکر رأی میدن، رهبری هم با احترام به رأی مردم، راه رو نمیبنده.
فقط همون اول میگه:
من خوشبین نیستم.و طبق تجربه مذاکره عاقلانه ، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست.
و حالا که مذاکرات در عمان دوباره شروع شده، فقط باید نوشت:
نه تصمیم جدیدی بود، نه چرخش خاصی در سیاست نظام.
فقط یک چیز بود: اصرار.